داستان بينوايان رو که همه می دونن چيه! يکی از
شاهکارهای ادبياته (يه دسته ميگن مهمترين رمان تاريخ اينه يه دسته ديگه هم می گن
جنگ و صلح). ولی جدا از جنبه ادبی اش که واردش نمی شم، يکی از بحث های (و
انتقادهای) هميشه داغ روی اين کتاب برداشت ويکتور هوگو از عدالته، اينکه آيا سيستم
های تربيتی ما اشتباهن؟ داستان بگونه ای يه که خواننده به ژان والژان سمپاتی پيدا
می کنه و از ژاور بدش مياد، در حاليکه ژان والژان دزده و ژاور پليسه و داره
وظيفه اش رو انجام می ده. در واقع ويکتور خواسته اين تلقی رو به ما بده که جای بد و
خوب ممکنه عوض بشه. اصلا عده ای ميگن که هوگو با اين کتابش جنايتکارا رو پررو کرده.
واقعا هم چند درصد جنايتکارا اگه بعدا شهردار بشن (مثل ژان والژان) از اين موقعيت
سواستفاده نمی کنن؟ آيا واقعا ژان والژان برش درستی از جامعه است؟
0 Comments:
Post a Comment
<< Home