چند روز پيش اومدم با ماشين از ميرداماد
بپيچم به جردن، راهنما زدم. بعد چند لحظه که پيچيده بودم ديدم راهنما خاموش نشده،
بعد بجای اينکه با دست راهنما رو خاموش کنم، فرمون رو چرخوندم تا راهنماهه فکر کنه
پيچيدم و خودش رو خاموش کنه. البته خاموش شد، ولی نزديک بود برم تو شکم ماشين بغلی.
در نهايت با مقاديری بوق ممتد و اشارات انگشت قضيه حل شد...
بپيچم به جردن، راهنما زدم. بعد چند لحظه که پيچيده بودم ديدم راهنما خاموش نشده،
بعد بجای اينکه با دست راهنما رو خاموش کنم، فرمون رو چرخوندم تا راهنماهه فکر کنه
پيچيدم و خودش رو خاموش کنه. البته خاموش شد، ولی نزديک بود برم تو شکم ماشين بغلی.
در نهايت با مقاديری بوق ممتد و اشارات انگشت قضيه حل شد...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home