ديشب خواب ديدم رفتم کوه، کوه خيلی صعب
العبوری هم بود و جونم بالا اومد تا رسيدم بالا به يه در فسقلی و قراضه ای. در زدم
کسی باز نکرد. رفتم تو، بعد ديدم يه خونه (يا کاخ) خيلی بزرگ و شيکه! هيچ کس توش
نبود. بيشتر که رفتم توش ديدم يه دختری با لباسهای خيلی شيک اومد پيشبازم. بعدش
ديگه يادم نيس چی شد. بی خود دنبال اين نباشين دختره کی بوده، نود و هشت درصدتون
نمی شناسينش.
العبوری هم بود و جونم بالا اومد تا رسيدم بالا به يه در فسقلی و قراضه ای. در زدم
کسی باز نکرد. رفتم تو، بعد ديدم يه خونه (يا کاخ) خيلی بزرگ و شيکه! هيچ کس توش
نبود. بيشتر که رفتم توش ديدم يه دختری با لباسهای خيلی شيک اومد پيشبازم. بعدش
ديگه يادم نيس چی شد. بی خود دنبال اين نباشين دختره کی بوده، نود و هشت درصدتون
نمی شناسينش.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home