دبيرستان که بودم يه بار ناظم منو به جرم آدامس جويدن سر صف دستگير کرد. چون جز شاگرد اولها بودم زياد کاری نمیتونست انجام بده فقط پرسيد چرا اين کار رو کردی. منم با اعتماد به نفس گفتم جنايت که نکردم آدامس میخوردم. جواب داد که آدم خيلی طول میکشه که شخصيتاش رو بسازه و يه آقای مصطفوی بشه ولی همين آقای مصطفوی میتونه يه شب مست کنه و با شورت بره تو کوچه و خيابون و عربده بکشه و شخصيتی که چند سال واسه خودش ساخته رو يه شبه داغون کنه.
فکر کنم واقعا مست کردم و با شورت رفتم عربده کشيدم... :(
فکر کنم واقعا مست کردم و با شورت رفتم عربده کشيدم... :(
0 Comments:
Post a Comment
<< Home