Saturday, January 24, 2004

چهل هزار... عدد بزرگی يه، مخصوصا اگر برای
شمردن آدمها بکار بره و تکون دهنده اس وقتی که برای شمردن جنازه ها بکار بره. حدود
يک ماهی از زلزله بم می گذره. اخبارش دايما داره کم و کمتر و به تدريج محو می شه،
ولی نه بم بازسازی شده و نه هوا گرم و نه مرده ها زنده. چهل هزار خيلی يه ها... يه
کم به اين عدد فکر کنيم. بد نيست بشينيم تا چهل هزار در دل خود بشمريم ببينيم چقدر
طول می کشه، شايد اينجوری تصوير بهتری از عمق فاجعه بدست بياريم. چهل هزار انسان،
چهل هزار اميد، چهل هزار عشق، چهل هزار گناه (البته که گناه حق هر انسانی يه)، چهل
هزار لبخند و چهل هزار گريه، الان زير خاک به سر می برند، حال يا هنوز زير آوارند
يا در دل خاک، يا در کفن يا بی کفن. ولی فراموشی دارد بر ما غلبه می کند و چقدر
زود... شايد هر لبخند ما، بار چهل هزار گناه را در پی داشته باشد. آيا می توان
لبخند زد؟ چهل هزار نفری که شايد مجموع گناهانشان به اندازه گناهان يکی مثل فيدل
کاسترو نباشد، ولی اگر او بميرد، عزای عمومی اعلام می شود و پيامهای تسليت از سراسر
دنيا سرازير. داريم فراموش شان می کنيم. چند وقت ديگر آثار زلزله فقط ممکن است در
صفحه وقايع مهم سال خود را نشان دهد، آن هم در حد يک خط. تازه اين حادثه چون نزديک
ژانويه بود در خبرهای پارسال نيامد و چون حادثه پارسال تلقی می شه در رويدادهای
امسال هم نخواهد آمد. اينقدر مظلوم و مهجور؟ نمی دانم. بد نيست کمی هم به آنها فکر
کنيم، مخصوصا مايی که درد را برای خود بعيد می دانيم و مرگ را
ابعد...

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Nedstat Basic - Free web site statistics
Personal homepage website counter
Free counter