تو يکی از کتابهای �لوک بی باک� (لاکی لوک)،
لوک که از فرار دائمی دالتونها از زندان عاصی شده، مياد اونا رو بانکدار می کنه که
شايد از عادت دزدی دست بردارن و آدمهای خوبی بشن. اين بيچاره ها هم چون در شغل
سابقشون برای باز کردن گاوصندوق بانک از ديناميت استفاده می کردن، بلد نيستن درِ
گاوصندوق رو به شيوه آدم وار باز کنن و هر روز صبح برای اينکه به کار مردم برسن،
گاوصندوق رو منفجر می کنن. خلاصه اينکه گاوصندوق فروش شهر بخاطر اينا ميلياردر می
شه... حالا چرا اينو گفتم!؟ آها. چند روز پيش کليد کشويی که چيزهای باارزشم رو توش
می ذارم گم کردم و مجبور شدم پنج هزار تومن بدم قفل ساز که درش رو باز کنه. خلاصه
چند روز بعدش کليد پيدا شد. ولی حالا دوباره گم شده و در کشو هم قفله... يعنی قفل
ساز ما هم قراره ميلياردر بشه؟