نمی دونم چرا هر بلايی که تو خيابون سر من
مياد بايد جلوی چند تا دختر باشه! پريروز داشتم توی خيابون وليعصر راه می رفتم (من
اين روزا سعی می کنم تو خيابونای شلوغ تهران زياد راه برم. دليلش هم به کسی ربطی
نداره!) از طرفی هم جيب شلوارم سوراخه (بايد شلوار هم بخرم!) ولی نمی دونستم سوراخی
اش در اين حده که موبايل هم ممکنه توش فرو بره! خلاصه چند متر مونده بود که به سه
تا دختر برسم يهو موبايل من که روی ويبراتور هم بود شروع می کنه به زنگ زدن و گويا
بخاطر وول خوردن يهو می افته توی سوراخ! شلوار بنده هم تنگ بود و من ناچار شدم با
دست موبايل رو هل بدم پايين. همين موقع هم اين سه دختر رشيد سر رسيدن و من رو در
حال کشوندن يه چيز قلمبه به پايين ديدن که گلاب به روتون تازه چشمک هم می زد. تازه
آخرش هم طرف اشتباه گرفته بود!
مياد بايد جلوی چند تا دختر باشه! پريروز داشتم توی خيابون وليعصر راه می رفتم (من
اين روزا سعی می کنم تو خيابونای شلوغ تهران زياد راه برم. دليلش هم به کسی ربطی
نداره!) از طرفی هم جيب شلوارم سوراخه (بايد شلوار هم بخرم!) ولی نمی دونستم سوراخی
اش در اين حده که موبايل هم ممکنه توش فرو بره! خلاصه چند متر مونده بود که به سه
تا دختر برسم يهو موبايل من که روی ويبراتور هم بود شروع می کنه به زنگ زدن و گويا
بخاطر وول خوردن يهو می افته توی سوراخ! شلوار بنده هم تنگ بود و من ناچار شدم با
دست موبايل رو هل بدم پايين. همين موقع هم اين سه دختر رشيد سر رسيدن و من رو در
حال کشوندن يه چيز قلمبه به پايين ديدن که گلاب به روتون تازه چشمک هم می زد. تازه
آخرش هم طرف اشتباه گرفته بود!
0 Comments:
Post a Comment
<< Home