پراکندهگويی
۱. به نظر مياد توی ماه آگست، همجنسبازها به سمت من جذب میشن. بعد از قضيه Patick-gate دو سال پيش امروز رفته بودم Le Chateau که لباس بخرم. يهو ديدم يه آقاهه اومد طرفم با يه لهجه فرانسوی گفت کمکتون کنم و اينا که منم گفتم حالا بعدا صدات میکنم. دو دقيقه بعدش اومد گفت من اينجا هستم که به شما کمک کنم. خلاصه بهش گفتم سايز مديوم يا لارژ فلان بلوز رو دارين يا نه. يه کم فکر کرد گفت به نظرم به شما تنگ بيشتر مياد. خلاصه منو فرستاد اتاق امتحان لباس. اتاقش هم به جای در و قفل و اينا خيلی سکسی با پرده بسته میشد. خلاصه اين آقا به هر بهانهای بدون اينکه چيزی بگه پرده رو میزد کنار و میاومد تو و مثلا نظر میداد. هرچی هم میآورد سايز اسمال بود. خلاصه يه چيزايی انتخاب کردم و گفتم اين يه دونه روی يقهاش قرمز شده يه دونه ديگه بده. يهو يه خندهای کرد گفت نکنه آرايشات ماليده اونجا! بعدشم وقتی فهميد من ايرانیام بهم گفت فکر میکردم spanish باشی (مثل پسرا که به دختره که به زور شبيه بنگلادشیهاس میگن شبيه ايتاليايیهاست! البته حالا اين spanish رو خداييش بد نگفت. قبلا هم بهم گفته بودن). گفتش که من چهار ماهه از فرانسه اومدم برای يک سال کار و اينجا دوست و رفيق هم ندارم. میخواستم بهش بگم تلفنت رو بده اگه برنامهای بود بهت میگم که ديگه بعد اسکندال (scandal) پاتريک حوصله يکی ديگه رو نداشتم و بیخيال شدم. آخرش هم به شيوهای اوايی بهم دست داد و تموم شد.
۲. امروز چراغهای راهنمايی يه تيکه از خيابون جرجيای دانتاون خراب شده بود کلی حال کردم. شده بود مثل ايران. آدما و ماشينا از همديگه راه میگرفتن و میرفتن.
۳. مکدونالد از کی ديگه deal های روزانهاش رو برداشته؟ مشالله چون از هر انگشتم يه هنر میباره و اصلا غذای بيرون نمیخورم حدود هفت، هشت ماه بود مکدونالد نرفته بودم مثل اصحاب کهف رفتم گفتم امروز چه ديلی دارين. يه نگاهی کرد گفت ديگه ديل نداريم.
۴. راستی شادی پريروز يه فيلم فرانسوی ديدم بازيگرش کپی بابای تو بود امروز هم توی دانتاون يه آقايی رو ديدم عين بابات دوباره. احيانا بابات نيومده اين طرفا سر راهش تو پاريس يه فيلم بازی کرده باشه؟
۵. میدونم بار محتوايی اين پست به صفر ميل میکنه. ولی ديدم سه تا وبلاگ ديگهام رو هم آپديت کردم گفتم اينجا هم يه چيزی بنويسم.
۲. امروز چراغهای راهنمايی يه تيکه از خيابون جرجيای دانتاون خراب شده بود کلی حال کردم. شده بود مثل ايران. آدما و ماشينا از همديگه راه میگرفتن و میرفتن.
۳. مکدونالد از کی ديگه deal های روزانهاش رو برداشته؟ مشالله چون از هر انگشتم يه هنر میباره و اصلا غذای بيرون نمیخورم حدود هفت، هشت ماه بود مکدونالد نرفته بودم مثل اصحاب کهف رفتم گفتم امروز چه ديلی دارين. يه نگاهی کرد گفت ديگه ديل نداريم.
۴. راستی شادی پريروز يه فيلم فرانسوی ديدم بازيگرش کپی بابای تو بود امروز هم توی دانتاون يه آقايی رو ديدم عين بابات دوباره. احيانا بابات نيومده اين طرفا سر راهش تو پاريس يه فيلم بازی کرده باشه؟
۵. میدونم بار محتوايی اين پست به صفر ميل میکنه. ولی ديدم سه تا وبلاگ ديگهام رو هم آپديت کردم گفتم اينجا هم يه چيزی بنويسم.
1 Comments:
bebinam dayi mage jashnvareye vancouver september nabood? mage shoma akharaye august nayoomadin :-?
Post a Comment
<< Home