Saturday, July 31, 2004

من خيلی موسيقی حاليم نيست. مثلا وقتی يه
آهنگی می شنوم معمولا نمی تونم بفهمم چه سازهايی توش به کار رفته، مگر اينکه ديگه
خيلی تابلو باشه. می گن برای لذت بردن از موسيقی، آدم بايد موسيقی شناس باشه تا در
جز جز اجزاش دقت کنه و ضمن اينکه از تجزيه لذت می بره در نهايت به ترکيب برسه و لذت
نهايی رو ببره. حالا من نمی دونم راست می گن يا نه. ولی بعضی از آهنگ ها
(سبک و سنگينی اش مهم نيست)، خيلی خوب باهام ارتباط برقرار می کنن و در عمق
وجودم نفوذ می کنن. ممکنه از نظر يه موزيسين، آهنگ ضعيفی هم باشه. ولی شايد چون من
درکی از موسيقی ندارم، ازش لذت می برم و اتفاقا به نظرم اصلا چيز بدی نيست. خصوصا
وقتی با سينما مقايسه می کنم. بعضی وقتها می بينم که يه نفر که زياد چيزی درباره
سينما نمی دونه از ديدن فيلمی که من حاضر نيستم پنج دقيقه اش رو تحمل کنم لذت می
بره، يه جورايی بهش غبطه می خورم. طرف شيفته تيپ بازيگر و داستان ملودرام و موسيقی
سوزناک فيلم می شه و فکر می کنه يکی از بهترين فيلمهای عمرش رو ديده. شايد چون به
خيلی از اجزای فيلمسازی دقت نمی کنه. دقيقا من همچين حسی رو درباره موسيقی دارم.
اين دو تا مقوله (سينما و موسيقی) رو که کنار هم می ذارم، می بينم که هرکدوم لذات
خاص خودش رو داره.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Nedstat Basic - Free web site statistics
Personal homepage website counter
Free counter