۱. دلمون خوش بود که اگه هيچ جا کار پيدا نکنم شرکت استادم هست که با کمال ميل منو استخدام کنه. امروز توی جلسه گفت جهتگيری سياستهای شرکت داره از سمت زبان به چيزهای ديگه میره و واسه همين من خيلی ديگه اونجا کاری ندارم و بيشتر میتونم بيام دانشگاه. بهش گفتم مگه تو خير سرت پرزيدنت شرکت نيستی (البته با لحنی بسی ملايمتر) گفت رييسام ولی رييس اجرايی نيستم. خلاصه فکر کنم يجورايی خود استاد بنده هم دودر شده و احتمالا سال ديگه دوتايی بايد دنبال کار بگرديم.
۲. اين رو هم گفت که از بودجه دانشگاه چهار ميليون دلار گم شده!!!! گفت حساب کتابا اشتباه شده و حالا چهار ميليون دلار کمه و واسه همين دارن از بودجه اساتيد کم میکنن. ظاهرا فقط ايران نيس که پول نفتش گموگور میشه...
۳. ديشب رفتم خونه قبلی رو تميز کنم و تحويل بدم. احساس کردم کوزت شدم مخصوصا که صابخونه طبقه بالا مثل تنارديه لم داده بود پای تلويزيون و من داشتم میشستم و میسابيدم. آخرش اومد پول پيشم رو پس بده ۱۵ دلار بيشتر داد گفت اين سودشه. حالا من چندين برابر اون توی بانک داشتم و بعد دو سال دو سه دلار سود داشته اين فسقل پول تو يه سال ۱۵ دلار سود داشته. اگه میدونستم همه پولم رو درمیآوردم میدادم به اينا.
۴. پول میخوام. کلی اپرا و کنسرت و تئاتر خوب قراره تو ونکوور اجرا بشه و مشالله همشون هم گرون هستن (ديگه به سينما اشارهای نمیکنم). آخر اپريل قراره «محمد رحمانيان» تئاتر «فنز» رو روی صحنه ببره. خانم «فائقه آتشين» منسوب به «گوگوش» هم اواخر می کنسرت داره. البته خيلی شديد طرفدارش نيستم ولی کنسرتهای اينم مثل فيلمای کيمياييه که آدم جوگير میشه خصوصا اگه آهنگ «مرد نامرد» رو هم بخونه (توضيح: میگن گوگوش اين آهنگ رو در وصف کيميايی خونده وقتی بهش خيانت کرد). توی آگست هم اپرای «شبح اپرا» اجرا میشه و قبلش هم اپرای «فاوست». خلاصه مقادير انبوهی پول مورد نياز است.
۵. به قول ميثم آدما سه دستهان: اونايی که شمردن بلدن و اونايی که شمردن بلد نيستن.
۶. يه چيز بیربط الان يادم افتاد. از اينکه تو نوشتههای انگليسی former و latter استفاده میکنن بدم مياد. نثر رو خيلی سخت میکنه. مثلا دو تا جمله سخت خوندی بعد يهو میگن former اينجوريه در حالی که latter اينجوريه. من تقريبا اينجور موقعها مجبورم برگردم کلی جملههای بالا رو بخونم ببينم اولی و آخری که میگه کدوما هستن. البته واسه اينکه آدم رو از خواب بيدار کنه بد نيس.
۷. ديدم ارزش خبری و علمی و ادبی و هنری چيزايی که بالا نوشتم تقريبا صفره گفتم اينم بگم که ديروز اخبار گفت توی آمريکا تونستن از سلول آدم توی لابراتوار، مثانه کامل بسازن. البته گفتن سالها وقت لازمه که بتونن اندامهای پيچيدهتر مثل قلب و کبد رو بسازن.
۲. اين رو هم گفت که از بودجه دانشگاه چهار ميليون دلار گم شده!!!! گفت حساب کتابا اشتباه شده و حالا چهار ميليون دلار کمه و واسه همين دارن از بودجه اساتيد کم میکنن. ظاهرا فقط ايران نيس که پول نفتش گموگور میشه...
۳. ديشب رفتم خونه قبلی رو تميز کنم و تحويل بدم. احساس کردم کوزت شدم مخصوصا که صابخونه طبقه بالا مثل تنارديه لم داده بود پای تلويزيون و من داشتم میشستم و میسابيدم. آخرش اومد پول پيشم رو پس بده ۱۵ دلار بيشتر داد گفت اين سودشه. حالا من چندين برابر اون توی بانک داشتم و بعد دو سال دو سه دلار سود داشته اين فسقل پول تو يه سال ۱۵ دلار سود داشته. اگه میدونستم همه پولم رو درمیآوردم میدادم به اينا.
۴. پول میخوام. کلی اپرا و کنسرت و تئاتر خوب قراره تو ونکوور اجرا بشه و مشالله همشون هم گرون هستن (ديگه به سينما اشارهای نمیکنم). آخر اپريل قراره «محمد رحمانيان» تئاتر «فنز» رو روی صحنه ببره. خانم «فائقه آتشين» منسوب به «گوگوش» هم اواخر می کنسرت داره. البته خيلی شديد طرفدارش نيستم ولی کنسرتهای اينم مثل فيلمای کيمياييه که آدم جوگير میشه خصوصا اگه آهنگ «مرد نامرد» رو هم بخونه (توضيح: میگن گوگوش اين آهنگ رو در وصف کيميايی خونده وقتی بهش خيانت کرد). توی آگست هم اپرای «شبح اپرا» اجرا میشه و قبلش هم اپرای «فاوست». خلاصه مقادير انبوهی پول مورد نياز است.
۵. به قول ميثم آدما سه دستهان: اونايی که شمردن بلدن و اونايی که شمردن بلد نيستن.
۶. يه چيز بیربط الان يادم افتاد. از اينکه تو نوشتههای انگليسی former و latter استفاده میکنن بدم مياد. نثر رو خيلی سخت میکنه. مثلا دو تا جمله سخت خوندی بعد يهو میگن former اينجوريه در حالی که latter اينجوريه. من تقريبا اينجور موقعها مجبورم برگردم کلی جملههای بالا رو بخونم ببينم اولی و آخری که میگه کدوما هستن. البته واسه اينکه آدم رو از خواب بيدار کنه بد نيس.
۷. ديدم ارزش خبری و علمی و ادبی و هنری چيزايی که بالا نوشتم تقريبا صفره گفتم اينم بگم که ديروز اخبار گفت توی آمريکا تونستن از سلول آدم توی لابراتوار، مثانه کامل بسازن. البته گفتن سالها وقت لازمه که بتونن اندامهای پيچيدهتر مثل قلب و کبد رو بسازن.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home