Thursday, June 29, 2006

۱. باشه بابا چرا کتک می‌زنين. همين‌جا به زبون مادری می‌نويسم. حالا اگه حال داشتم يه وبلاگ خارجکی می‌زنم توش گفتگوی تمدنها کنم (نيس وبلاگ کم دارم).
۲. امروز يه اتفاقی افتاد که به نظرم خيلی جالب نبود ولی برای يه نفر که تعريف کردم به اين نتيجه رسيدم خيلی هم لوس نيس، واسه همين می‌نويسمش. خونه‌ای که توش زندگی می‌کنم يه جاييه که به خيابون اصلی دوره و خط‌های ويژه‌ای به اسم شاتل و شبيه به مينی‌بوس هستن که از اينجور جاها می‌گذرن و مسير کوتاهی دارن. ديگه اينقدر مسافر کم دارن و اينقدر من سوارشون می‌شم راننده صبحگاهيش منو می‌شناسه. يه بار ازش پرسيدم چرا اين مسير رو انتخاب کرده گفت چون آرامش داره و مسافراش خوش‌روحيه و شاداب هستن و ازشون انرژی می‌گيره و اينا. امروز که سوار شدم با کلی لبخند گفت «سلام چطوری مهدی؟»‌ منم گفتم «خوبم شما چطوری؟» گفت «من هم خوبم. امروز روز خيلی قشنگيه و اينا». من اومدم بگم حيف که پايدار نيس ولی فقر انگليسيم (که تازه قراره تا چند سال ديگه نابوکوف ايران هم بشم خير سرم) باعث شد با لحن اون ضدحال لی‌لی‌پوتيه توی گاليور بگم «but it won't last» بيچاره هاج و واج يه نگاهی کرد و يه چيزی گفت تو اين مايه‌ها که «آره خب» و تا آخرش هم ديگه حرف نزد. فکر کنم بره خطش رو عوض کنه.
۳. امروز تو بحث با يکی از دوستام به يه اختلافی برخورديم. به نظر شما وقتی يکی می‌گه به نظر من فلانی منفوره يا فلان آهنگ محبوبه، آيا داره نظر خودش رو هم قاطی اين حرف می‌گه؟ مثلا اگه من می‌گم به نظر من هيتلر منفوره آيا دارم می‌گم من ازش متنفرم يا اکثريت ازش متنفرن يا هردو؟ آيا اين منفور يا محبوب بودن مستقل از خود گوينده‌اس؟ مثلا جمله «به نظر من هيتلر آدم منفوريه ولی من دوستش دارم» درسته؟
۴. توی science world ونکوور نمايشگاه لگو گذاشتن. ساختمون‌ها و اهرام فراعنه مصر رو با لگو ساختن و ظاهرا مردم هم می‌تونن لگو بازی کنن. هوس کردم برم به ياد جوونی...

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Nedstat Basic - Free web site statistics
Personal homepage website counter
Free counter