خب ظاهرا با شروع جشنواره فیلم اینجا، خیابون گردی های من هم شروع شده. اگر قبلا از گشتن توی ولیعصر و انقلاب و جمهوری و حافظ حال می کردم حالا اینجا همش دارم توی رابسون و گرنویل و نلسون و هیستینگز می چرخم. همچنین باید اعلام کنم دختر خوشگل هم می بینم ولی حالا که فکر می کنم احساس می کنم «تعداد دختر خوشگل در واحد زمان» توی ایران عدد بیشتری می شد. البته درباره دلایل این پدیده دارم فکر می کنم، احتمالا به زودی یه نظریه جدید در این باره می دم بیرون. نعره هاتون رو جمع کنین و هرچه نعره دارید بر سر نظریه من بزنید. راستی یکی از سوالای اولین سری تمرینی که باید صحیح کنم اینه که یه الگوریتم ساده رو توضیح بدین. حالا باید بشینم ۱۳۹ تا الگوریتم رو بخونم و مثلا صحیح کنم. ولی بدردبخوره چون برای یادگیری زبان انگلیسی دقیقا جمله بندی های روزمره ای رو داره که من لازم دارم! از بستن بند کفش گرفته تا طریقه مسواک زدن. حالا شاید بعدا از این کتاب جیبی های همراه مخصوص زبان انگلیسی منتشر کردم. نکته دیگه اینکه امروز چهارمین روز جشنواره بود. تا حالا فقط ۹ تا فیلم کامل و دو تا فیلم نصفه دیدم. ۱۲ روز دیگه از جشنواره مونده. کلا جالبه. آدم توی یه مدت فشرده از فرهنگ ها و دوران های مختلف فیلم می بینه. اینایی که تا حالا دیدم فرانسوی، سوئدی، آمریکایی، چینی، اسراییلی، کانادایی و ایتالیایی بودن. توشون از لندن ۱۹۳۷ بود تا ایتالیای سال ۱۹۷۸. تجربه جالبی یه. تخمین ها حاکی از اینه که تا آخر جشنواره بین سی تا چهل فیلم می بینم. فیلمها هم مجانی یه، اسکای ترین و اتوبوس هم که مجانی یه، شبها دیگه خجالت می کشم پول خرج نکرده برم خونه... برای همین دیروز ۲۵ سنت تو صندوق صدقات انداختم. فکر کنم یکی از معدود جاهایی که نباید مالیات خرجی که کردی رو بدی صندوق صدقات باشه.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home