۱. يکی منو با يه معمايی گذاشته سر کار. مینويسم ببينم کسی میتونه جوابش رو پيدا کنه يا نه: دوازده تا سکه داريم که وزن يکیشون با بقيه متفاوته. يه ترازو دو کفه هم داريم که ازش میتونيم سه بار استفاده کنيم. چطوری میشه اون سکه متفاوت رو پيدا کرد؟ اين رو هم نمیدونيم که اون سکه سبکتره يا سنگينتر.
۲. عذاب وجدان ادبی و فرهيختگی شخصيتیم باعث شد بيام اعتراف کنم. اون جمله که توی سه تا پست قبلی گفته بودم: «فعلا که من احساس يه لکه انگشت روی پنجره يه آسمونخراش رو دارم؛ يه نجاست روی دستمالی که وارد اقيانوس مواجی از ميليونها کيلو فاضلاب میشه» مال خودم نبود و از جايی کش رفته بودم. هرکی تونست بگه از کجا (يعنی اولين نفری که تونست بگه) يه جايزه پيش من داره. البته غير از اون يه نفری که خودم بهش گفتم و خودش هم میدونه کيه.
۳. ديدی بعضيا با نگاهشون حصار پوست و گوشت و استخون رو رد میکنن و تاريکترين نقاط مغزت رو میخونن و تو هم مثل يه موجود بیاراده بر و بر نگاهشون میکنی تا بيشتر بکاوندت؟
۴. چرا اينکه میگن دنيای کوچيکی داريم فقط واسه آدمايی که برات مهم نيستن پيش مياد؟ مثلا من دلم میخواد چند نفر رو ببينم يا لااقل ردپايی ازشون پيدا کنم ولی انگار در مورد اونا دنيا بینهايته.
۲. عذاب وجدان ادبی و فرهيختگی شخصيتیم باعث شد بيام اعتراف کنم. اون جمله که توی سه تا پست قبلی گفته بودم: «فعلا که من احساس يه لکه انگشت روی پنجره يه آسمونخراش رو دارم؛ يه نجاست روی دستمالی که وارد اقيانوس مواجی از ميليونها کيلو فاضلاب میشه» مال خودم نبود و از جايی کش رفته بودم. هرکی تونست بگه از کجا (يعنی اولين نفری که تونست بگه) يه جايزه پيش من داره. البته غير از اون يه نفری که خودم بهش گفتم و خودش هم میدونه کيه.
۳. ديدی بعضيا با نگاهشون حصار پوست و گوشت و استخون رو رد میکنن و تاريکترين نقاط مغزت رو میخونن و تو هم مثل يه موجود بیاراده بر و بر نگاهشون میکنی تا بيشتر بکاوندت؟
۴. چرا اينکه میگن دنيای کوچيکی داريم فقط واسه آدمايی که برات مهم نيستن پيش مياد؟ مثلا من دلم میخواد چند نفر رو ببينم يا لااقل ردپايی ازشون پيدا کنم ولی انگار در مورد اونا دنيا بینهايته.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home