۱. بعد از حدود دو سال و اندی که از ايران خارج شدم، تازه اين دو هفته اخيره که احساس میکنم اومدم خارجه. قبل اين ۹۰٪ معاشرتهام با ايرونی ميرونیها بود و از اون ۱۰٪ هم مشالله ۹۰٪ اش رو اين چينی مينیها و هندی منديا تشکيل میدادن. خلاصه روزهايی زيادی میگذشت بدون اينکه يه کلمه انگليسی حرف بزنم. از وقتی اومدم اينجا تمام همکارام کانادايی و اروپايی هستن و کلا معاشرتم اکثر روزها فقط با اوناست و روزهای زيادی میگذره بدون اينکه فارسی حرف بزنم. اينم خودش تجربهايه.
۲. ظاهرا تفاوت فرهنگی-لهجهای بين فرانسویها و کِبکیها خيلی بيشتر از تفاوت آمريکايیها و انگليسیهاست. دو سه تا از اينايی که باهاشون کار میکنم فرانسویالاصل هستن و چند تاشون مال همين طرفای کِبک هستن و بقيه هم عموما اروپايیان. سر نهار که میشه سوژه اصلی تفاوت اين دو گويش متفاوته و مسخره کردن لهجه همديگه. کانادايیهايی که فرانسهزبون هستن همش میگن فرانسویها مغرور و خودخواهان (snubby) و فرانسویها هم خودشون رو مبدا همهچيز میدونن. يه بار هم من سر نهار اين ضربالمثل فرانسوی رو گفتم که نعرهها کشيده شد: مردم دنيا دو دستهان؛ اونهايی که فرانسویان و اونهايی که دوست داشتن فرانسوی بودن.
۳. در ضمن قابلتوجه اونايی که استفاده سليس من از ضربالمثل رو مورد انتقاد قرار میدن. تا دو ماه ديگه نسل نويی از کانادايیهای ايرانشناس تحويل جامعه میدم که واسه هر موقعيتی يه ضربالمثل اصيل ايرانی چاشنی حرفاشون میکنند!
۴. بزرگترين اشکال شرق کانادا اينه که «استفوز» نداره. الان نسبت به «استفوز» همون حسی رو دارم که وقتی از ايران اومدم به چلوکبابی «البرز» داشتم.
۵. هفته پيش مونترال رفتم. دو هفته ديگه احتمالا سفرهای استانی رو پی میگيرم و به تورنتو میرم تا بعد از کِبک، مردم آنتاريو مطالبات استانیشون رو مطرح کنن.
۶. اونايی که میگن من تو نوشتههای انگليسيم لغتهای قلمبهسلمبه به کار میبرم همانا بدانند که ايدهآل من در نثر يک همچين نوشتهای است:
Regardless of his contentious placement in the cinematic canon (he seems to be both firmly entrenched in Hollywood yet also cast off into the wilderness of idiosyncratic auteurdom), why De Palma? Perhaps because he represents a particular type of personal filmmaking that continues to divide film watchers: A cinephile’s aesthetic or intellectual identity can be formed by his or her resistance to or alignment with De Palma's sensibility.
۷. ديشب در حالی که کفش تيمبرلند به پا داشتم و بلوز مِکس و کاپشن کالمبيا و شلوار بنتون پوشيده بودم رفتم از چپترز کتاب «مانيفست» کارل مارکس و فردريش انگلز رو خريدم. خداوند بر من ببخشايد...
۲. ظاهرا تفاوت فرهنگی-لهجهای بين فرانسویها و کِبکیها خيلی بيشتر از تفاوت آمريکايیها و انگليسیهاست. دو سه تا از اينايی که باهاشون کار میکنم فرانسویالاصل هستن و چند تاشون مال همين طرفای کِبک هستن و بقيه هم عموما اروپايیان. سر نهار که میشه سوژه اصلی تفاوت اين دو گويش متفاوته و مسخره کردن لهجه همديگه. کانادايیهايی که فرانسهزبون هستن همش میگن فرانسویها مغرور و خودخواهان (snubby) و فرانسویها هم خودشون رو مبدا همهچيز میدونن. يه بار هم من سر نهار اين ضربالمثل فرانسوی رو گفتم که نعرهها کشيده شد: مردم دنيا دو دستهان؛ اونهايی که فرانسویان و اونهايی که دوست داشتن فرانسوی بودن.
۳. در ضمن قابلتوجه اونايی که استفاده سليس من از ضربالمثل رو مورد انتقاد قرار میدن. تا دو ماه ديگه نسل نويی از کانادايیهای ايرانشناس تحويل جامعه میدم که واسه هر موقعيتی يه ضربالمثل اصيل ايرانی چاشنی حرفاشون میکنند!
۴. بزرگترين اشکال شرق کانادا اينه که «استفوز» نداره. الان نسبت به «استفوز» همون حسی رو دارم که وقتی از ايران اومدم به چلوکبابی «البرز» داشتم.
۵. هفته پيش مونترال رفتم. دو هفته ديگه احتمالا سفرهای استانی رو پی میگيرم و به تورنتو میرم تا بعد از کِبک، مردم آنتاريو مطالبات استانیشون رو مطرح کنن.
۶. اونايی که میگن من تو نوشتههای انگليسيم لغتهای قلمبهسلمبه به کار میبرم همانا بدانند که ايدهآل من در نثر يک همچين نوشتهای است:
Regardless of his contentious placement in the cinematic canon (he seems to be both firmly entrenched in Hollywood yet also cast off into the wilderness of idiosyncratic auteurdom), why De Palma? Perhaps because he represents a particular type of personal filmmaking that continues to divide film watchers: A cinephile’s aesthetic or intellectual identity can be formed by his or her resistance to or alignment with De Palma's sensibility.
۷. ديشب در حالی که کفش تيمبرلند به پا داشتم و بلوز مِکس و کاپشن کالمبيا و شلوار بنتون پوشيده بودم رفتم از چپترز کتاب «مانيفست» کارل مارکس و فردريش انگلز رو خريدم. خداوند بر من ببخشايد...
7 Comments:
bolize mexxetoon ehtemalan toosi nist? :)
age fekr kardi ma behet ray midim koor khoondi... hamoonja hey boro motalebat e ostanhaye sharghi o beshno, age BC raý ovordi hala...
be Ego ham link bede :D
baba kit kat!
meytiii!!
cheghadr gerefti? :D
میرونی؟
Post a Comment
<< Home