اگه يادتون باشه وقتی میخواستم به کانادا بيام يه بار نوشتم که چقدر مردم از من سوالهای تکراری میپرسن (که سربازی رو چکار کردی و کجا میری و ما رو هم ببر و اينا) ولی ظاهرا اينجا هم که اومدم حرفهای تکراری ولم نمیکنن فقط نوع سوالا عوض شده، بالاخره زندگی تکرار است و تکرار و تکرار...
اينم چند نمونه:
۱. «جا افتادی؟» فکر کنم نود ساله هم بشم و همه هفتاد سال آينده رو هم اينجا زندگی کنم باز بايد به اين سوال جواب بدم. احتمالا جا افتادن چند مرحله داره که هر روز يه مرحلهاش تموم میشه.
۲. «دلت تنگ شده؟»«دلمون تنگ شده»«دلت برای کی بيشتر تنگ شده؟» سوال اول رو که اگه نگی آره فاتحهات خوندهاس. سوال دوم هم که بايد حتما بگی منم همينطور (خيلی از کسايی که اين دومی رو میگن کسايی هستن که من رو چند ساله نديدن حالا که اومدم اينور دلشون تنگ شده). سوال سوم هم که من رو ياد اون سوال مزخرف دوره بچگی میاندازه که باباتو بيشتر دوست داری يا مامانتو؟
۳. «دخترای اونجا چطورن؟» استثناء اين سوال بجا و پرمحتوايیيه و از جواب دادن به اين سوال خسته نمیشم.
۴. «تا حالا *beep* کردی؟» ...
۵. «اونجا سينما هم میری؟»«اونجا کلاب هم میری؟»«اونجا رستوران هم میری؟» و کلا سوالاتی درباره جاهايی که آدمها میرن.
۶. «زن خارجی نگيری!» معمولا میگم چشم و بعدش میگم ديگه چه خبر؟
۷. «زن نگيری!» وقاحت رو میبينی؟ ولی بازم تقيه میکنم میگم چشم.
۸. «کدوم شهر آمريکا بودی؟» اوايل توضيح میدادم که من کانادا هستم. ولی حالا میگم ونکوور. کسی که فرق کانادا و آمريکا رو ندونه لابد براش مهم نيس ونکوور توی کدومه.
۹. «اونجا الان شبه يا روزه؟»
۱۰. «شب بخير» و من به اشعه خورشيد که با سماجت از پرده ضخيم اتاقم وارد شده نگاه میکنم و میگم شب تو هم بخير...
اينم چند نمونه:
۱. «جا افتادی؟» فکر کنم نود ساله هم بشم و همه هفتاد سال آينده رو هم اينجا زندگی کنم باز بايد به اين سوال جواب بدم. احتمالا جا افتادن چند مرحله داره که هر روز يه مرحلهاش تموم میشه.
۲. «دلت تنگ شده؟»«دلمون تنگ شده»«دلت برای کی بيشتر تنگ شده؟» سوال اول رو که اگه نگی آره فاتحهات خوندهاس. سوال دوم هم که بايد حتما بگی منم همينطور (خيلی از کسايی که اين دومی رو میگن کسايی هستن که من رو چند ساله نديدن حالا که اومدم اينور دلشون تنگ شده). سوال سوم هم که من رو ياد اون سوال مزخرف دوره بچگی میاندازه که باباتو بيشتر دوست داری يا مامانتو؟
۳. «دخترای اونجا چطورن؟» استثناء اين سوال بجا و پرمحتوايیيه و از جواب دادن به اين سوال خسته نمیشم.
۴. «تا حالا *beep* کردی؟» ...
۵. «اونجا سينما هم میری؟»«اونجا کلاب هم میری؟»«اونجا رستوران هم میری؟» و کلا سوالاتی درباره جاهايی که آدمها میرن.
۶. «زن خارجی نگيری!» معمولا میگم چشم و بعدش میگم ديگه چه خبر؟
۷. «زن نگيری!» وقاحت رو میبينی؟ ولی بازم تقيه میکنم میگم چشم.
۸. «کدوم شهر آمريکا بودی؟» اوايل توضيح میدادم که من کانادا هستم. ولی حالا میگم ونکوور. کسی که فرق کانادا و آمريکا رو ندونه لابد براش مهم نيس ونکوور توی کدومه.
۹. «اونجا الان شبه يا روزه؟»
۱۰. «شب بخير» و من به اشعه خورشيد که با سماجت از پرده ضخيم اتاقم وارد شده نگاه میکنم و میگم شب تو هم بخير...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home