Monday, February 28, 2005

۱. ديشب درحاليکه به شدت مشغول کار بودم يهو صدای آژير آتش‌سوزی به صدا دراومد. اين آژير به دود حساسه و وقتی صداش درمياد همه بايد برن بيرون. خلاصه رفتم بيرون و تازه چشمم به جمال همه همسايه‌هام روشن شد! البته بعدش معلوم شد ظاهرا آتيشی در کار نبوده. نکته جالب اين بود که يه سری تازه بعد يه ربع بيست دقيقه از اتاقشون اومدن بيرون، فکر کنم به سرکاری بودن اين آژير عادت کردن ديگه. نکته بد اين بود که ظاهرا در اون لحظه هيچکدوم از عناصر مونث در حمام تشريف نداشتن. حالا من بايد تحقیقات کنم ببينم برنامه حمومشون چجوريه که هروقت حموم بودن از اتاقم دود بدم بيرون و بعد تا صدای آژير دراومد برم دم اتاقشون وايسم.
۲. می‌خواستم يه مقاله‌ای بنويسم برای همين لازم شد برم تاريخ معاصر اسپانيا رو بخونم. تازه فهميدم اسم واقعی ژنرال فرانکو اين بوده:‌ «فرانسيسکو پائولينو هرمنگيلدو تئودولو فرانکو ای باهامونده سالگادو پاردو دو آندراده». صد رحمت به ميرزا جهانگير خان صور اسرافيل خودمون.
۳. آخ جون ناتالی يه پسری رو بوس کرده همه دعواش کردن! واسه فيلم جديدش رفته بوده اسراييل، بعد مثکه کنار يه جای مقدس يهوديا داشتن يه صحنه رومانتيک رو فيلم می‌گرفتن که ظاهرا اونجا اصلا زن و مرد بايد جدا باشن و ناتالی و بازيگر مرد فيلم همديگه رو بوس می‌کنن،‌ بعد يهويی چند تا از اين زائرهای يهودی متعصب (يه چيزی بدتر از مسلمونای افراطی) بهشون حمله می‌کنن و نعره می‌کشن «بی‌تربيت! بی‌تربيت!» خلاصه تا اين حد که پليس مياد! تا ناتالی باشه که پسرای ديگه رو بوس نکنه.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Nedstat Basic - Free web site statistics
Personal homepage website counter
Free counter