قسم میخورم آنچه مینويسم حقيقت است و جز حقيقت نيس!
تا حالا شده که مثلا يه جمله خاصی (نه هرچيز روزمرهای) رو جايی بخونين يا بشنوين بعد توی همون روز يا همون حوالی عين اون رو يک جای بیربط ديگه بخونين يا بشنوين؟ اين اتفاق توی دو روز اخير برای من چهار بار افتاد!!!
۱. يه سر کتابفروشی «چپترز» رفته بودم و اونجا فهميدم آقای «لئونارد کوهن» توی دهه ۶۰ چند تا رمان نوشته. از کتابخونه دانشگاه معروفترينش رو گرفتم و مشغول خوندن شدم. اول کتاب خطاب راوی به يه زن سرخپوسته از قبيله «موهاک» در ناحيه «ايروکوا». ديشب داشتم فيلم «Quiz Show» رو می ديدم که درباره مسابقههای تلويزيونيه و مرده داشت از پسرش میپرسيد اسم قبيلههای «ايروکوا» رو بگو. اولين قبيلهای که پسره گفت «موهاک» بود!
۲. از همين «چپترز» توی قسمت حراجش، کتاب اخير «ماريو وارگاس يوسا» رو خريده بودم. يه جاييش يه جملهش نظرم رو جلب کرد که از يه جمله جنجالی يه نويسنده فرانسوی نقل قول میکرد: «Property is theft» (منظور اين جمله اينه که کارگرها و اونهايی که سر زمين يا توی کارخونهای کار میکنن حق دارن که در اون ملک سهم داشته باشن و در واقع مالکين و فئودلها دزد واقعی هستن و ...). باز هم توی فيلم «Quiz Show» عين اين جمله لابلای حرفها و با ذکر نام نويسنده کتاب مبدا به زبون يکی از شخصيتها مياد!
۳. ديروز داشتم توی ويکیپديا میچرخيدم گذرم خورد به «ژان پل سارتر» و جملهای که ظاهرا معروفه «L'enfer, c'est les autres». امروز يکی دو ساعت وقتم خالی بود رفتم کتابخونه يه کتاب از کوندرا برداشتم و شماره آخر «سايت اند ساوند». مجله رو ورق زدم و اومدم نقد فيلم «Hell» رو بخونم ديدم منتقده نقدش رو با همين جمله سارتر شروع کرده بود و البته به انگليسی: «Hell is other people»!
۴. توی کتاب کوهن از يکی از شخصيتها تحت نام F ياد میشه. توی کتاب «هويت» کوندرا که امروز ۲۰ صفحهش رو خوندم دوست يکی از شخصيتها اسمش F هست!
هرکدوم از اينا به تنهايی تعجببرانگيز بود. باز هم بگم که اين اتفاقا همگی توی ۴۸ ساعت اخير افتادن...
تا حالا شده که مثلا يه جمله خاصی (نه هرچيز روزمرهای) رو جايی بخونين يا بشنوين بعد توی همون روز يا همون حوالی عين اون رو يک جای بیربط ديگه بخونين يا بشنوين؟ اين اتفاق توی دو روز اخير برای من چهار بار افتاد!!!
۱. يه سر کتابفروشی «چپترز» رفته بودم و اونجا فهميدم آقای «لئونارد کوهن» توی دهه ۶۰ چند تا رمان نوشته. از کتابخونه دانشگاه معروفترينش رو گرفتم و مشغول خوندن شدم. اول کتاب خطاب راوی به يه زن سرخپوسته از قبيله «موهاک» در ناحيه «ايروکوا». ديشب داشتم فيلم «Quiz Show» رو می ديدم که درباره مسابقههای تلويزيونيه و مرده داشت از پسرش میپرسيد اسم قبيلههای «ايروکوا» رو بگو. اولين قبيلهای که پسره گفت «موهاک» بود!
۲. از همين «چپترز» توی قسمت حراجش، کتاب اخير «ماريو وارگاس يوسا» رو خريده بودم. يه جاييش يه جملهش نظرم رو جلب کرد که از يه جمله جنجالی يه نويسنده فرانسوی نقل قول میکرد: «Property is theft» (منظور اين جمله اينه که کارگرها و اونهايی که سر زمين يا توی کارخونهای کار میکنن حق دارن که در اون ملک سهم داشته باشن و در واقع مالکين و فئودلها دزد واقعی هستن و ...). باز هم توی فيلم «Quiz Show» عين اين جمله لابلای حرفها و با ذکر نام نويسنده کتاب مبدا به زبون يکی از شخصيتها مياد!
۳. ديروز داشتم توی ويکیپديا میچرخيدم گذرم خورد به «ژان پل سارتر» و جملهای که ظاهرا معروفه «L'enfer, c'est les autres». امروز يکی دو ساعت وقتم خالی بود رفتم کتابخونه يه کتاب از کوندرا برداشتم و شماره آخر «سايت اند ساوند». مجله رو ورق زدم و اومدم نقد فيلم «Hell» رو بخونم ديدم منتقده نقدش رو با همين جمله سارتر شروع کرده بود و البته به انگليسی: «Hell is other people»!
۴. توی کتاب کوهن از يکی از شخصيتها تحت نام F ياد میشه. توی کتاب «هويت» کوندرا که امروز ۲۰ صفحهش رو خوندم دوست يکی از شخصيتها اسمش F هست!
هرکدوم از اينا به تنهايی تعجببرانگيز بود. باز هم بگم که اين اتفاقا همگی توی ۴۸ ساعت اخير افتادن...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home