شلوار همينگوی سکس جشنواره المپيک
۱. اونايی که منو خوب میشناسن احتمالا میدونن که من فتيش (fetish) کاپشن دارم. مثلا وقتی میرم بلوز بخرم احتمالا يه کاپشن هم باهاش میخرم. توی ايام جشنواره که بين فيلما بيکار بودم هی میرفتم شلوار بخرم میديدم دارم توی کاپشنها میچرخم. خلاصه امروز يه شلوار ابتياع نمودم. فقط الان عذاب وجدان گرفتم شايد برم پس بدمش. پرنس ويليام هم واسه شلوار جين ۷۵ دلار نمیده!
۲. من مثل اين آدمايی که يهو توی نود سالگی راهشون رو پيدا میکنن يکی دو ساليه کتابخون شدم (يعنی قبلا هم میخوندم ولی خيلی به ندرت پيش میاومد). پريروز «لوليتاخوانی در تهران» رو تموم کردم و ديروز «وداع با اسلحه» رو شروع کردم. صفحه سومش يه جملهای داره که اگه نمیدونستم مال همينگوی هستش فکر میکردم يه بچه ترم سوم کانون نوشته: The town was very nice and our house was very fine. يه چيزی تو مايههای That is blackboard خودمون.
۳. ديروز داشتم توی دانشگاه راه میرفتم ديدم يه پوستر تبليغاتی زدن به ديوار با تيتر Sex at SFU! بعد که خوندمش و هومپيجش رو چک کردم ديدم چند تا استاد گنده قراره جمعه همين هفته از صبح تا عصر بيان درباره موضوعات مختلف سمينار بدن. من اگه برسم میخوام «Sexual Identity, Memory and Death» و «Sexual (Ab)normality and Sexual (Dis)orientation» رو برم. چهارشنبه هم اين برنامه قراره برگزار شه: «Annual TransAware Panel: Meet trans-identified folks accross the gender spectrum».
۴. امروز کاتالوگ جشنواره فيلم ونکوور رو گذاشتم توی کتابخونه کنار کاتالوگهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵. جالبه. اين کاتالوگها هرکدوم ۱۶ روز شبانهروز همراه من بودن و توی اتوبوس و لب و کتابخونه و سينما و رستوران باز و بسته میشدن و حالا تا ابد خاک میخورن و موقع اسبابکشیها هم مورد غر واقع میشن. چقدر خوبه اشيا دل ندارن. باز دارم سهراب میشم!
۵. المپيک ۲۰۱۲ لندن افتاده درست وسط ماه رمضون. صدای همه مسلمونای دنيا دراومده غير از ايران. احتمالا مثل قضيه آيات شيطانی و کاريکاتورای دانمارکی بعد دو سه ماه که ديگه همه چی تموم شد از نمازجمعه حمله میکنن سفارت انگليس!
۲. من مثل اين آدمايی که يهو توی نود سالگی راهشون رو پيدا میکنن يکی دو ساليه کتابخون شدم (يعنی قبلا هم میخوندم ولی خيلی به ندرت پيش میاومد). پريروز «لوليتاخوانی در تهران» رو تموم کردم و ديروز «وداع با اسلحه» رو شروع کردم. صفحه سومش يه جملهای داره که اگه نمیدونستم مال همينگوی هستش فکر میکردم يه بچه ترم سوم کانون نوشته: The town was very nice and our house was very fine. يه چيزی تو مايههای That is blackboard خودمون.
۳. ديروز داشتم توی دانشگاه راه میرفتم ديدم يه پوستر تبليغاتی زدن به ديوار با تيتر Sex at SFU! بعد که خوندمش و هومپيجش رو چک کردم ديدم چند تا استاد گنده قراره جمعه همين هفته از صبح تا عصر بيان درباره موضوعات مختلف سمينار بدن. من اگه برسم میخوام «Sexual Identity, Memory and Death» و «Sexual (Ab)normality and Sexual (Dis)orientation» رو برم. چهارشنبه هم اين برنامه قراره برگزار شه: «Annual TransAware Panel: Meet trans-identified folks accross the gender spectrum».
۴. امروز کاتالوگ جشنواره فيلم ونکوور رو گذاشتم توی کتابخونه کنار کاتالوگهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵. جالبه. اين کاتالوگها هرکدوم ۱۶ روز شبانهروز همراه من بودن و توی اتوبوس و لب و کتابخونه و سينما و رستوران باز و بسته میشدن و حالا تا ابد خاک میخورن و موقع اسبابکشیها هم مورد غر واقع میشن. چقدر خوبه اشيا دل ندارن. باز دارم سهراب میشم!
۵. المپيک ۲۰۱۲ لندن افتاده درست وسط ماه رمضون. صدای همه مسلمونای دنيا دراومده غير از ايران. احتمالا مثل قضيه آيات شيطانی و کاريکاتورای دانمارکی بعد دو سه ماه که ديگه همه چی تموم شد از نمازجمعه حمله میکنن سفارت انگليس!
4 Comments:
1. az bas shalvaar nakharidi nemidooni mazane chande dige... baba geroon nakharidi, gheimat hamine.
2. baz khoobe ketaabaro az aval be akhar mikhooni... Ya az akhar residi safeye 3?
3. Alan koli az google mardom weblogeto peyda mikonan.
4. Sohrab... Arash... Churchil... khafan...
hichi faghat khastam begam shalvaret mobarak :)
This comment has been removed by a blog administrator.
bebin cheghadr khube ke minevisi?! injuri adam agaram delesh barat tang she ye chance dare bedoone hanooz zendeyi?!
Post a Comment
<< Home