Wednesday, May 25, 2005

۱. بابا اين کانادايی‌ها خيلی باحالن. قبلا شنيده بودم که وقتی از دماغ يکی دو قطره خون مياد دو تا ماشين آتش‌نشانی و سه تا آمبولانس و يه ماشين پليس می‌ريزه. امروز که از دانشگاه برمی‌گشتم ديدم به خاطر سوراخ کردن خيابون و جدا کردن لوله‌های فاضلاب، يه ذره خاک روی پياده‌رو ريختن و يه جرثقيل هم يه ذره ديد رو سد کرده بود. يهو ديدم يکی از کارگرا با لباس زرد اومد گفت دنبال من بيا بعد توی راه هم يه تيکه چوبی گذاشته بودن روی سوراخ گفت مواظب اون باش. خلاصه بعدش منو رسوند اونور جرثقيل و گفت حالا خودت برو. ظاهرا اين آقاهه مسوول اين بوده که مردم رو دور جرثقيل بگردونه!
۲. داشتم اين مقاله شکنجه‌های زندانهای ايران رو می‌خوندم. به اين نتيجه رسيدم که اگه منو ۱۰۰۰ روز هم توی انفرادی بذارن اشکالی نداره فقط خواب رو ازم نگيرن. ولی جدی انفرادی هرچقدر هم زياد باشه سخت نيس (فقط يه لپ تاپ و اينترنت هم بدن).
۳. اين روزا پنجاهمين سالگرد مرگ جيمز دينه. فکر نکنم کسی باشه که با شخصيت‌های سينمايی‌اش بيشتر از اون همذات‌پنداری کرده باشم. روحش شاد.
۴. دختر واقع‌بينی وجود داره که قبول داشته باشه که خوشگل نيس؟
۵. غلط کردم. تمام حرفايی که راجع‌به هنر مدرن زده بودم پس می‌گيرم. هنر مدرن خيلی هم خوبه.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Nedstat Basic - Free web site statistics
Personal homepage website counter
Free counter