۱. چقدر اين مايکل جکسون معصوم رو دارن اذيت میکنن. ولی جالبه که چطوری رسانهها يکی رو به اوج میرسونن و به موقعش خودشون به زمين میزننش و ميليونها گوسفند سرگرم میشن و ميليونها دلار توی جيب يه سری میره.
۲. من وقتی کلاس دارم معمولا ده دقيقه زودترش راه میافتم و واسه همين مجبورم عجله کنم و وقتی هم میخوام با اتوبوس جايی برم دو دقيقه زودترش راه میافتم که اون هم بايد عجله کنم (فاصله اتاق من تا کلاس و اتوبوس به ترتيب ۱۰ و ۲ دقيقهاس). اين ويژگی آخرين لحظهای من باعث شده که هميشه در حال عجله باشم. چند روز پيش يه دختر چينيه که اتاقش کنار اتاق منه توی راه برگشت منو ديد و پرسيد تو خيلی مشغول تحقيقات هستی؟ بعد فهميدم بخاطر اين کارا فکر کرده هميشه دارم میدوم که به تحقیقاتم برسم.
۳. اين افسانههای يونانی هم قشنگن هم بعضی وقتها مسخره. اين خلاصه داستان تيرزيا، يکی از پيغمبرهای نابينای مشهور يونان باستانه: «اولش روحانی مخصوص زئوس بود بعد در جوانی به دو تا مار در حال جفتگيری برخورد میکنه و با عصا اونا رو میزنه. بعد اين کار به يه زن تبديل میشه و میشه راهبه مخصوص هرا (زئوس خدای نر بوده و هرا خدای ماده). ازدواج میکنه و بچهدار میشه و طبق بعضی روايتها تبديل به روسپی مشهوری میشه. بعد هفت سال دوباره اون دو تا مار رو در حال جفتگيری میبينه و با عصا میزندشون و دوباره تبديل به مرد میشه. بخاطر تجربياتی که کسب میکنه، زئوس و هرا ازش میپرسن که مردها بيشتر توی رابطه جنسی لذت میبرن يا زنها؟ زئوس ادعا میکنه که زنها و هرا ادعا میکنه که مردها. تيرزيا طرف زئوس رو میگيره و هرا شاکی میشه و تيرزيا رو کور میکنه (از دست اين زنها که الهههاشون هم بیمنطق و بیجنبهان چه برسه به خودشون) و زئوس هم چون زورش نمیرسه که دوباره تيرزيا رو بينا کنه میکندش پيغمبر خودش که از دلش دربياره! يه روايت ديگه هم راجع به کور شدن و پيغمبر شدن تيرزيا هست که مثکه داشته رد میشده يهويی آتنا (الهه دانش و فرزانگی!!!) رو لخت و پتی در حال حموم کردن میبينه. آتنا عصبانی میشه و تيرزيا رو کور میکنه. بعد مامان تيرزيا التماس میکنه که ببخشدش ولی آتنا بلد نيس اين کار رو بکنه (مثلا الهه دانش و فرزانگیيه) و برای همين پيغمبرش میکنه!»
۲. من وقتی کلاس دارم معمولا ده دقيقه زودترش راه میافتم و واسه همين مجبورم عجله کنم و وقتی هم میخوام با اتوبوس جايی برم دو دقيقه زودترش راه میافتم که اون هم بايد عجله کنم (فاصله اتاق من تا کلاس و اتوبوس به ترتيب ۱۰ و ۲ دقيقهاس). اين ويژگی آخرين لحظهای من باعث شده که هميشه در حال عجله باشم. چند روز پيش يه دختر چينيه که اتاقش کنار اتاق منه توی راه برگشت منو ديد و پرسيد تو خيلی مشغول تحقيقات هستی؟ بعد فهميدم بخاطر اين کارا فکر کرده هميشه دارم میدوم که به تحقیقاتم برسم.
۳. اين افسانههای يونانی هم قشنگن هم بعضی وقتها مسخره. اين خلاصه داستان تيرزيا، يکی از پيغمبرهای نابينای مشهور يونان باستانه: «اولش روحانی مخصوص زئوس بود بعد در جوانی به دو تا مار در حال جفتگيری برخورد میکنه و با عصا اونا رو میزنه. بعد اين کار به يه زن تبديل میشه و میشه راهبه مخصوص هرا (زئوس خدای نر بوده و هرا خدای ماده). ازدواج میکنه و بچهدار میشه و طبق بعضی روايتها تبديل به روسپی مشهوری میشه. بعد هفت سال دوباره اون دو تا مار رو در حال جفتگيری میبينه و با عصا میزندشون و دوباره تبديل به مرد میشه. بخاطر تجربياتی که کسب میکنه، زئوس و هرا ازش میپرسن که مردها بيشتر توی رابطه جنسی لذت میبرن يا زنها؟ زئوس ادعا میکنه که زنها و هرا ادعا میکنه که مردها. تيرزيا طرف زئوس رو میگيره و هرا شاکی میشه و تيرزيا رو کور میکنه (از دست اين زنها که الهههاشون هم بیمنطق و بیجنبهان چه برسه به خودشون) و زئوس هم چون زورش نمیرسه که دوباره تيرزيا رو بينا کنه میکندش پيغمبر خودش که از دلش دربياره! يه روايت ديگه هم راجع به کور شدن و پيغمبر شدن تيرزيا هست که مثکه داشته رد میشده يهويی آتنا (الهه دانش و فرزانگی!!!) رو لخت و پتی در حال حموم کردن میبينه. آتنا عصبانی میشه و تيرزيا رو کور میکنه. بعد مامان تيرزيا التماس میکنه که ببخشدش ولی آتنا بلد نيس اين کار رو بکنه (مثلا الهه دانش و فرزانگیيه) و برای همين پيغمبرش میکنه!»
0 Comments:
Post a Comment
<< Home