۱. بالاخره رفتم خونه جديد. حالا نوع سوالايی که ازم میشه عوض شده: از خونه جديد راضیای؟ چطوری وسايلت رو بردی؟ هماتاقی داری؟ چقدر اجاره میدی؟ چقدر تا دانشگاه فاصله داره؟ ... البته تعداد سوالا خيلی بيشتره که ديگه من ننوشتم. بعضیها هم فقط به يه «مبارکه» گفتن قناعت میکنن. تفاوت اين سری سوالا با قبليا اينه که نصف سوالکنندهها به انگليسی سوال میکنن و واسه همين فعاليت مغزی بیشتری رو میطلبه.
۲. ديشب حوالی نصف شب توی داون تاون يه دختری ازم آدرس خيابون ريچاردز رو پرسيد. ريچاردز ظاهرا به خيابون خانمهای بدکاره معروفه (چقدر من از اين لغت بدم مياد ولی خب اينجا خانواده زندگی میکنه). میخواستم بهش بگم با من بيا خيابون ريچاردز توی خيابون دلتاست ولی زياد خوشگل نبود تقيه کردم نگفتم.
۳. قابل توجه بعضيا! سينماتک ونکوور يه دوره نمايش فيلمهای پيرپائولو پازولينی گذاشته و می خواد دوباره «سالو» رو هم نشون بده.
۴. ديروز که داشتم میرفتم داونتاون طبق معمول عجله داشتم که به اتوبوس برسم. يه زنی داشت توی کوچه يه چيزی رو دريل میکرد بعد يهو دريل رو درحالیکه تازه خاموشش کرده بود (يعنی هنوز داشت کار میکرد) کشيد عقب همون موقع هم من از کنارش رد شدم. زنه يهو متوجه شد فکر کنم يه لحظه مرد و زنده شد يه ساری غليظ گفت و چند ثانيه بعد که رسيدم به سر کوچه برگشتم ديدم هنوز داره هاج و واج منو نگاه میکنه. فکر کنم اگه دريله به پای من میگرفت زندگی خودم و بچههام و نوههام تامين میشد. تو همين فکرها بودم که ديدم اتوبوس از جلوم رد شد و من يه ربع تا اتوبوس بعدی معطل شدم.
۵. چند وقته میخوام اين خبر رو بنويسم ولی يادم میره. ناتالی پورتمن نشون داده که در همه زمينهها استعداد داره. اخيرا توی جوايز Anatomy Awards، جايزه بهترين thong (شورت بندی!؟) رو برای فيلم Closer دريافت کرد. میخواستم عکس شورت بندیاش رو بذارم که باز يادم افتاد خانواده اينجا مياد. جايزه بهترين سينه رو هم «اوا گرين» برای «دريمرز» گرفت (انصافا حقش بود!). «پاريس هيلتون» هم که معلومه در چه رشتهای برنده شد. بقيه رو حال ندارم بنويسم خودتون برين ببينين. ولی جالبتر از برندههاش، اسم رشتههاشه.
۶. دارم به اين نتيجه میرسم که نقاشیهای کلاسيک قديمی رو به سبکهای مدرن (امپرسیونيستی و اکسپرسيونيستی و کوبيسم و ...) ترجيح میدم. ولی خيلی عجيبه چون به شخصيتام نمیخوره! فکر کنم موقتیيه.
۲. ديشب حوالی نصف شب توی داون تاون يه دختری ازم آدرس خيابون ريچاردز رو پرسيد. ريچاردز ظاهرا به خيابون خانمهای بدکاره معروفه (چقدر من از اين لغت بدم مياد ولی خب اينجا خانواده زندگی میکنه). میخواستم بهش بگم با من بيا خيابون ريچاردز توی خيابون دلتاست ولی زياد خوشگل نبود تقيه کردم نگفتم.
۳. قابل توجه بعضيا! سينماتک ونکوور يه دوره نمايش فيلمهای پيرپائولو پازولينی گذاشته و می خواد دوباره «سالو» رو هم نشون بده.
۴. ديروز که داشتم میرفتم داونتاون طبق معمول عجله داشتم که به اتوبوس برسم. يه زنی داشت توی کوچه يه چيزی رو دريل میکرد بعد يهو دريل رو درحالیکه تازه خاموشش کرده بود (يعنی هنوز داشت کار میکرد) کشيد عقب همون موقع هم من از کنارش رد شدم. زنه يهو متوجه شد فکر کنم يه لحظه مرد و زنده شد يه ساری غليظ گفت و چند ثانيه بعد که رسيدم به سر کوچه برگشتم ديدم هنوز داره هاج و واج منو نگاه میکنه. فکر کنم اگه دريله به پای من میگرفت زندگی خودم و بچههام و نوههام تامين میشد. تو همين فکرها بودم که ديدم اتوبوس از جلوم رد شد و من يه ربع تا اتوبوس بعدی معطل شدم.
۵. چند وقته میخوام اين خبر رو بنويسم ولی يادم میره. ناتالی پورتمن نشون داده که در همه زمينهها استعداد داره. اخيرا توی جوايز Anatomy Awards، جايزه بهترين thong (شورت بندی!؟) رو برای فيلم Closer دريافت کرد. میخواستم عکس شورت بندیاش رو بذارم که باز يادم افتاد خانواده اينجا مياد. جايزه بهترين سينه رو هم «اوا گرين» برای «دريمرز» گرفت (انصافا حقش بود!). «پاريس هيلتون» هم که معلومه در چه رشتهای برنده شد. بقيه رو حال ندارم بنويسم خودتون برين ببينين. ولی جالبتر از برندههاش، اسم رشتههاشه.
۶. دارم به اين نتيجه میرسم که نقاشیهای کلاسيک قديمی رو به سبکهای مدرن (امپرسیونيستی و اکسپرسيونيستی و کوبيسم و ...) ترجيح میدم. ولی خيلی عجيبه چون به شخصيتام نمیخوره! فکر کنم موقتیيه.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home