چامسکی و سالسا

۱. يه بار تو عمرم اومدم «نوام چامسکی» بشم نشد. پسفردا دارم يه سر میرم انگليس يه پيپر پرزنت کنم. اسلايد سومم اين عکس بالايی بود. اسلايدها رو فرستادم استادم ببينه. لابلای بقيه حرفاش اينو گفته بود:
For slide 3, do you think you should list the names under each
picture, in case the audience doesn't know who are they? (just
kidding :-)
امروز هم practice talk ام بود با حضور حدود ده نفر از بچههای آفيس. به اين اسلايد که رسيد همه خنديدن ولی آخرش استاد دومم گفت از اين اسلايد جوکهای مختلفی میشه برداشت کرد که ممکنه به مذاق بعضی از آدمای کنفرانس خوش نياد و خلاصه واسه خودت دشمن درست نکن. وقتی هم که کارم تموم شد اون دختر چينی معروفه هم تئوری داد که به جای عکس بوش و بنلادن عکس شتر و کرگدن بذارم تا همه راضی باشن. حالا نمیدونم دقيقا منظورش چی بود.
۲. امروز سر کلاس سالسا با يه پيرزنی رقصيدم که دستش از دستای اون خانم نود سالهه که تو خونه سالمندان روبروی من زندگی میکنه بيشتر چروک داشت. فکر کنم توی دوران جوانی با ويليام دارسی میرقصيده.
۳. غشوضعفهای منو درباره يه فيلمی که هنوز درنيومده اينجا بخونين.
۴. اين هفته چهار، پنج تا فيلم خوب اسکاری اکران میشه. فکر جيب ما رو که نمیکنن. ولی واقعا تابستون که تموم میشه و پاييز میشه سينما حال مياد.
۵. از کلمههای عصيان، فوران، غليان و طغيان خوشم مياد.
۶. احساس میکنم نظرم درباره پول داره به دوران دو سه سالگيم برمیگرده. وقتی دو سه سالم بود مامانم متوجه میشه مقدار انبوهی از پولاش گم شده. همه جا رو میگرده و پيدا نمیکنه. شب موقع خالی کردن سطل آشغالا متوجه میشه همه اسکناسها توی سطل آشغاله و طبعا تو اون خونه سه نفره من تنها مظنون بودم. از من پرسيد چرا اينا رو انداختم دور، منم خيلی معنویگرايانه ابراز داشتم «آسغاله» (گفتن «ش» سخت بود مثکه). بعدش مامانم اينا برام کلاس آموزشی گذاشتن که اين کاغذا رو میديم باهاش تخممرغ شانسی میخريم خلاصه از وقتی پای تخممرغ شانسی اومد وسط پول برام مهم شد تا اين دو سه ماه پيش. ولی اخيرا باز پول برام بیارزش شده.
1 Comments:
yeho hama ro ba ham update mikoni dige! bezar kam kam update kon, vali hamishe update kon! ... taze pirezan ha ro maskhare nakon ha... piremard ha ham hamoonghadr piran! (man emrooz kheili feminist shodam!)
Post a Comment
<< Home